شوخی مدیری با الهام حمیدی: یه شوهر کردی دیگه چرا اینقدر عوض شدی؟
آخرين خبر/ شب گذشته مهران مديري ميزبان الهام حميدي بازيگر سينما و تلويزيون بود.
اين بازيگر براي دومين بار مهمان دورهمي شد و درباره تغييراتي که در زندگي اش رخ داده، گفت: اتفاق خوشايند و بزرگي در زندگي ام رخ داد و من زندگي مشترکم را آغاز کردم.
مديري درباره تغييراتي که در ويژگيهاي اخلاقي حميدي رخ داده، سوال کرد و او گفت: مظلوم بودم، مظلومتر شدم؛ حتي ديگر اصلا لجباز نيستم! از زماني که ازدواج کردم، روحيه ام تغيير کرد. خودم هم گاهي تعجب ميکنم که آيا من همان الهام هستم؟! من خيلي لجباز بودم ولي الان خنثي هستم. شايد يکي از دلايلش اين است که وقتي عشق زندگي ات را پيدا ميکني، ديگر خيلي چيزها معني ندارد و بيشتر آرامش در زندگي را طلب ميکني.
حميدي درباره چگونگي ازدواجش گفت: من خودم از فاز ازدواج بيرون آمده بودم؛ نه اينکه نااميد شوم (خنده)، اما به ازدواج فکر نميکردم. تا اينکه من و همسرم جايي همديگر را ديديم و آشنا شديم. بعد از مدتي همسرم از من خواستگاري کرد و از او خواستم که مدتي باهم آشنا شويم و خانوادهها در جريان باشد. امسال بچه دار شديم و فرزندم ۶ ماهه است.
بازيگر سريال «يوسف پيامبر» درباره کارهاي هنري جديدش گفت: پيشنهادهاي خوب سينمايي و سريال دارم و اگر شرايط فراهم باشد، خوشحال ميشوم کار کنم. براي من مديوم سينما و سريال فرقي نميکند و هر دو را تجربه کرده ام.
او درباره رشته تحصيلي اش عنوان کرد: من حسابداري را دوست نداشتم حتي ميتوانم بگويم از آن متنفر بودم؛ اما به اجبار حسابداري خواندم. بعد از حسابداري کلاسهاي آزاد بازيگري رفتم و در مسير بازيگري کارم را ادامه دادم.
حميدي درباره تجربه حضور خود در سريال به يادماندني زير تيغ هم گفت: زير تيغ يک اتفاق معجزه وار براي من بود؛ زماني که من وارد بازيگري شدم، به خيلي چيزها فکر ميکردم و انرژي ميگرفتم. هميشه ميگويند که انرژي مثبت بدهيد، آن را دريافت ميکنيد. من آن سالها وقتي از بازيگر مورد علاقه مرد و زن از من ميپرسيدند، هميشه از آقاي پرستويي و خانم معتمدآريا اسم ميآوردم. زماني که سريال زير تيغ کليد خورد و من نقش دختر آنها را بازي کردم، باورم نميشد. ما هفت ماه کنار هم زندگي کرديم و من در پشت صحنه زير تيغ خيلي چيزها ياد گرفتم.
حميدي همچنين درباره فيلم سينمايي خيلي دور خيلي نزديک گفت: اين فيلم اولين کار سينمايي من بود. اين پروژه هم براي من مثل دانشگاه بود. من در آن فيلم بايد با لهجه صحبت ميکردم و حتي حق نداشتم در پشت صحنه عادي صحبت کنم. من و منشي صحنه هم اتاق بوديم و او ميگفت تا صبح در خواب حرف ميزني. فکر ميکرد من با موبايل صحبت ميکنم. خيلي استرس داشتم که لهجه درست باشد و تمام ديالوگها را در خواب و بيداري با لهجه ميگفتم (خنده)
مديري هم در ادامه خاطرهاي از کلاس زبان انگليسي خود تعريف کرد و گفت: اينکه مجبوري با يک زبان و لهجه خاص حرف بزني، خيلي به مغز فشار ميآورد. من زماني کلاس زبان رفتم و از در که وارد شدم، معلم زبان گفت حق نداري فارسي صحبت کني، در غير اين صورت کلاس تعطيل ميشود! کلاس خصوصي بود و من خانه او رفته بودم. چاي آورد و وقتي به من گفت با قند مي خوري يا شکر، انگليسي جواب دادم اما گفت آخرين باري که چايي خوردي، کي بود؟ من مي خواستم انگليسي توضيح بدهم که آخرين بار در خانه زندايي مادرم چاي خوردم که نشد. من ديگر کلاس نرفتم و يک طور ديگر زبان را ياد گرفتم (خنده) .
مديري در ادامه، از حميدي درباره تست بازيگري سوال کرد و او گفت: خيلي تست بازيگري دادم، اما يک تست عجيب و غريب را در کلاس بازيگري داشتم. بايد اتود مي زديم و من يک روز گفتم ميخواهم شمع باشم! براي همه خنده دار بود. اما من مثل شمع روشن شدم و به مرور آب شدم و ريختم کف سالن (خنده) نميخواهم از خودم تعريف کنم، اما واقعاً چهره همه از خنده به بهت تبديل شد. من قبل از اجرا، يک شمع روشن کردم و مراحل آب شدن شمع را ديدم و بعد آن را اجرا کردم.
در ادامه، مديري از او خواست که فقط با نگاه به گوي روي ميز بگويد که «تو آن روي من را نديدي، يک جوري ميزنمت که مديري حساب کار دستش بيايد!» حميدي هم اين تست را اجرا کرد و مديري گفت: «کاملاً دستم اومد (خنده) اميدوارم همسرتان هميشه سلامت باشند.»